از دیدگاه خواجه نصیر توسی فضایلی چون: عدالت، عفت، شجاعت و حکمت وجود دارد که انسان را از شر قوای واقعی مثل خشم و شهوت رها می‌سازد، او را بر حیوانات برتری می‌دهد و سلامت نفس را برای وی تعیین و تضمین می‌نماید. هر یک از این اجناس چهارگانه به تنهایی یا مجموعا باعث برتری و کمال انسان می‌گردد و فرد را از شرایطی که در آن مصیبت و مرض وجود دارد رهایی می‌بخشد.
 
عدل مقوله ای فراگیر و جامع الاطراف برای حیات دنیایی و اخروی است. مهم ترین خاصیت اجتماعی عدل این است که تعارضات و تضادهای اجتماعی را به حداقل می‌رساند. این تضادها که در شرایط ازدیاد و افراط می‌توانند به سلامت ما آسیب برسانند، به شرط تعادل ما را از گزند بلایا و ناخواسته‌های دنیایی مصون می‌دارند. آنکه تعادل را معیار زندگی قرار داده، همواره در زندگی خود، مقیاس دارد. در این واحدهای سنجش، فرد پیوسته مراقبه دارد، و در زندگی دچار افراط و تفریط نمی‌گردد. در شرایط افراط، یا فرد در مصرف غذا اسراف می‌کند یا در برابر کاستی‌ها و ناملایمات، شکوه فراوان می‌کند و یا بیش از اندازه به کار و دنیا روی می‌آورد. در تمام این شرایط آنچه نصیب فرد می‌شود، حرص و آز دنیایی، تضعیف سلامت، و کوتاهی عمر، و گناه آخرت است.
 
در شرایط تفریط، فرد تنبلی می‌کند، کمتر کار می‌کند، کمتر تحرک دارد، بیش از اندازه خوش‌بین و راحت است و نمی‌تواند انطباقی بین خود و محیط اجتماعی پدید آورد، از این رو آدم تفریط گر نیز پیوسته در رنج و عذاب است. عدل، هم بر سلامت فرد و هم بر سلامت جمع تأثیری مثبت دارد، عدل را پهنه گسترده‌ای است و اگر کسی عدالت بر او تنگ آید، بی تردید حلقه جور او را تنگ تر خواهد بود. عدل به آن علت که در برابر بزرگداشت نفس می‌ایستد سنگین است و عدالت احساس سنگینی است که عمل به آن سنگین‌تر خواهد بود، لذا اگر دست از عدالت برداریم غرور و خشم فوران می‌کند و با دست و زبانمان به دیگران یورش میبریم جایی‌که نفس در سراشیبی سقوط قرار میگیرد در این صورت روح و روانمان آسیب می‌بیند و زندگی‌مان تباه می‌گردد. مسئله، وجود یا نبود خور و خواب و خشم و شهوت نیست. مهم تعادل در اعمال این صفات بهیمی آدمی است که فرد بتواند شاخص‌های حیات را به گونه‌ای بهینه در جهت سلامت و بقا کارسازی کند.
 
 تعادل، دقیق‌ترین، ظریف‌ترین، و در عین حال سخت ترین اقدام انسان در طول زندگی برای حفظ وجود و طول عمر است. مفهوم عدل با تمام عظمتش، ایجاد تعادل دقیق در موجودیت هستی است. معده، خانه همه بیماری‌ها و رنج‌ها است، و پرهیز، سرآمد همه داروها. شیخ الرئیس بوعلی سینا می گوید: قبل از هضم طعامی که قبلا خورده اید، مبادرت به غذای دیگر نکنید. خوراک خالص به همان شکلی که در طبیعت یافت می شود، بهترین شکل خوراک است.
 
حفظ عفت و حیا، از این نظر که کار شاقی است، خون دل خوردن دارد، اما از این نظر که آثار حیا و حجب آثاری مثبت و بازدارنده است، نه تنها خون دل خوردن‌ها را جبران می‌کند، بلکه در بسیاری موارد، فرد را از عاقبت به خیری خشنود و شادمان می سازد. عفت از اصول اخلاقی، خصوصا برای زنان است. این اصل مانند سایر اصول اخلاق حافظ سلامت اجتماعی و فردی است. مثل این که قدرت شهوت ممکن است نفس انسانی را به ارتکاب گناه و نابهنجاری بکشاند و عفت، قوت شهوت را مطیع نفس ناطقه می‌نماید و نمی‌گذارد نفس اماره بر انسان مسلط گردد و او را آزرده خاطر سازد. به عبارتی، یک معنای عفت، تهذیب قوت شهری است.اصل اخلاقی و انسانی عفت در فرد، حریت را ظاهر می‌کند و از تعبد هوای نفس و استخدام لذات فارغ می‌نماید. با این آزادی، فرد عفیف و پاکدامن از قید گناه و کج روی رها می شود و آرامش خاطر می‌یابد.
 
در عفت، فرد حیا پیدا می‌کند؛ رفق و مدارا به خرج می‌دهد؛ مسالمت‌آمیز میگردد؛ بر نفس خویش مسلط می‌شود؛ صبور می‌شود؛ قناعت پیشه می‌گردد؛ با وقار می‌شود؛ ورع و ملازمت بر افعال پسندیده پیدا می‌کند؛ انتظام عملی می‌یابد؛ از قید نفس آزاد می‌شود؛ سخاوت‌مند می‌گردد. در حیا، نفس آدمی محصور می‌شود و فرد از ارتکاب زشتی‌ها احتراز می‌جوید. در رفق، انسان ملایمت می‌کند، نرم خو می‌گردد و آرامش می‌گیرد.
 
مسالمت با دیگران  در حد خودش جلو تعارضات و استرس‌ها را می‌گیرد. یعنی نفس فرد هنگام تنازع آرا، مجامله می‌نماید و از سر قدرت اضطراب را از وی دور می‌کند، یا اضطراب را به درون راه نمی‌دهد. عفیف و پاکدامن، چون به مقام محمود (ستایش‌شوندگی) رسیده و حیا برایش نهادینه شده، بر نفس خود مسلط است. این سلطه و استیلا، آرامش فرد را تداوم می بخشد. در صبوری، نفس مقاومت می‌کند تا لذات قبیح، مانند خشم و شهوت از فرد صادر نشود و شخص آنگند که عقل می گوید. در قناعت، فرد عفیف به آنچه پیش آید، کم یا زیاد، از خوردنی ها و نوشیدنی ها و سایر اجناس مصرفی راضی است و اندوہ کم و زیادی روزی را نمی خورد. و قناعت یکی از اصول اساسی سلامت و روان است. در وقار، شخص از طریق عظمت نفس، طمأنینه دارد. در ورع، به آن دلیل که فرد مراقب اعمال و هنجارهای اخلاقی و پسندیده است، خود را قاصر و خسران دیده نمی داند، و چون سستی نکرده، اندوهی به دل راه نمی‌دهد.
ادامه دارد..
 
منبع: رمز سلامت و طول عمر، حسین حسنی، صص325-320، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1391